هوش مصنوعی: شاعر از شب‌های گذشته که در کنار معشوق سپری کرده و اکنون به تنهایی و تاریکی تبدیل شده‌اند، یاد می‌کند. او از خاطرات عاشقانه و مستی آن شب‌ها سخن می‌گوید و از تنهایی و غربت کنونی خود می‌نالد. در پایان، از معشوق می‌خواهد که به سوی عاشقان بازگردد تا آن‌ها دوباره زنده شوند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

گزیدهٔ غزل ۵۳

بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شبها
کنون هم هست شب لیکن سیاه از دود یاربها

خوش آن شبها که پیشش بودمی که مست و گه سرخوش
جهانم میشود تاریک چون یاد آرم آن شبها

همی کردم حدیث ابرو و مژگان او هردم
چو طفلان سورهٔ نون والقلم خوانان به مکتبها

چه باشد گر شبی پرسد که در شبهای تنهایی
غریبی زیر دیوارش چگونه می‌کند تنها

بیا ای جان هر قالب که تا زنده شوند از سر
بکویت عاشقان کز جان تهی کردند قالبها

مرنج از بهر جان خسرو اگر چه می‌کشد یارت
که باشد خوب‌رویان را بسی زین گونه مذهبها
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.