هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج عشق و جدایی میگوید و بیان میکند که جانش از غمهای معشوق پرورده شده است. او از رقیب میخواهد که او را بکشد اما خودش را به زحمت نیندازد، چرا که خون او ارزش ریخته شدن ندارد. همچنین، شاعر از بدنامی و رسوایی شکایت دارد و از اشکش میخواهد که در این راه یاریش کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و درد و رنج است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
گزیدهٔ غزل ۸۲
شربت و صلت نجویم کار من خون خوردنست
من خوشم تو مرهم آنجاها رسان که آزردنست
جان من از مایهٔ غمهای تو پرورده شد
خلق غم گویند و نزد بنده جان پروردنست
کشتن من بر رقیب انداز وخود رنجه مشو
زانکه خون چون منی نه لایق آن گردن است
چاک دامن مژدهٔ بد نامیم داد ای سرشک
یاریش کن کو مرا در بند رسوا کردن است
من خوشم تو مرهم آنجاها رسان که آزردنست
جان من از مایهٔ غمهای تو پرورده شد
خلق غم گویند و نزد بنده جان پروردنست
کشتن من بر رقیب انداز وخود رنجه مشو
زانکه خون چون منی نه لایق آن گردن است
چاک دامن مژدهٔ بد نامیم داد ای سرشک
یاریش کن کو مرا در بند رسوا کردن است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۸۱
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.