۱۴۸۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵

آن شکلْ بین، وان شیوه بین، وان قَدّ و خَدّ و دست و پا
آن رنگ بین، وان هَنْگ بین، وان ماهِ بَدْر اَنْدَر قَبا

از سَرو گویم یا چَمَن؟ از لاله گویم یا سَمَن؟
از شمع گویم یا لَگن؟ یا رَقصِ گُل پیش صَبا؟

ای عشقِ چون آتشکده، در نَقْش و صورت آمده
بر کاروانِ دل زده، یک دَم اَمان دِهْ یا فَتی

در آتش و در سوزْ من، شب می‌بَرَم تا روزْ من
ای فَرُّخِ پیروزْ من، از رویِ آن شَمسُ الضُّحی

بر گِردِ ماهَش می‌تَنَم، بی‌لَب سَلامَش می‌کُنم
خود را زمین بَر می‌زنم، زان پیشْ کو گوید صَلا

گُلْزار و باغِ عالَمی، چَشم و چراغِ عالَمی
هم دَرد و داغِ عالَمی، چون پا نَهی اَنْدَر جفا

آیَم کُنَم جان را گِرو، گویی مَدِه زَحمت، بُرو
خِدمَت کُنم تا وارَوَم، گویی که ای اَبْلَه بیا

گشته خیالَش هم‌نشینْ با عاشقانِ آتشین
غایب مَبادا صورَتَت، یک‌دَم زِ پیشِ چَشمِ ما

ای دلْ قَرارِ تو چه شُد؟ وان کار و بارِ تو چه شُد؟
خوابَت کِه می‌بَندد چُنین اَنْدَر صَباح و در مَسا؟

دل گفت حُسنِ رویِ او، وان نَرگسِ جادویِ او
وان سُنْبُلِ ابرویِ او، وان لَعْلِ شیرین ماجَرا

ای عشقْ پیشِ هر کسی، نام و لَقَب داری بَسی
من دوش نامِ دیگرَت کردم که دَردِ بی‌دَوا

ای رونَقِ جانَم زِ تو، چون چَرخْ گردانم زِ تو
گندم فِرِست ای جان که تا خیره نگردد آسیا

دیگر نخواهم زد نَفَس، این بیت را می‌گوی و بس
بُگْداخت جانَم زین هَوَس، اُرْفُقْ بِنا یا رَبَّنا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.