هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از خاطرات شیرین گذشته و لحظات عاشقانهاش یاد میکند، زمانی که در آغوش بخت بیدار بود و با یار خود راز میگفت. او از خیال یارش میخواهد که خوابهای شب گذشته را برایش بازگو کند و در پایان از سوزش دل و نالههایش میگوید.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
گزیدهٔ غزل ۴۲۰
تعالیالله چه دولت داشتم دوش
که بود آن بخت بیدارم درآغوش
خوش آن حالت که گاه گفتن راز
دهانم بود نزدیک بنا گوش
دو سه بار ای خیال یار با من
بگو خوابی که دیدستم شب دوش
فغان خسرو است از سوزش دل
بنالد دیگ چون زآتش کند جوش
که بود آن بخت بیدارم درآغوش
خوش آن حالت که گاه گفتن راز
دهانم بود نزدیک بنا گوش
دو سه بار ای خیال یار با من
بگو خوابی که دیدستم شب دوش
فغان خسرو است از سوزش دل
بنالد دیگ چون زآتش کند جوش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۱۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.