هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق می‌گوید که دزدانه وارد زندگی او شده و او را مسحور خود کرده است. معشوق با نگاهی جادویی و رفتاری فریبنده، شاعر را از پای درآورده و عقلش را برده است. شاعر بیان می‌کند که هر کس معشوق را ببیند، همه چیز را فراموش می‌کند و حتی تلخ‌ترین چیزها با حضور معشوق شیرین می‌شود. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که حلقه‌ای به گوش او (شاعر) بیندازد، زیرا او مطیع و فرمانبردار معشوق است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌تر، فهم شعر را برای سنین بالاتر مناسب‌تر می‌کند.

گزیدهٔ غزل ۴۲۱

دزدانه در آمد از درم دوش
افگنده کمند زلف بردوش

برخاستم و فتادم از پای
چون او بنشست رفتم از هوش

آن نرگس نیم مست جادوش
آهو بره‌ای به خواب خرگوش

هر کس که ببیندت به یک روز
ملک دو جهان کند فراموش

بی روی تو نوش می شود نیش
و ز دست تو نیش می‌شود نوش

یک حلقه به گوش خسرو انداز
کوبندهٔ تست و حلقه در گوش
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۲۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.