هوش مصنوعی: شاعر از معشوق خود می‌خواهد که کنارش بنشیند تا او از جان و جهان برخیزد. معشوق پاسخ می‌دهد که از او نمی‌تواند برخیزد، اما از سر جان برخیزد. شاعر همچنین بیان می‌کند که پس از مرگ، اگر معشوق بر سر خاکش گذر کند، با شنیدن صدایش از گور برمی‌خیزد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی درباره مرگ و عشق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مرگ و برخاستن از گور ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

گزیدهٔ غزل ۴۸۴

یکزمان پیش من ای جان و جهانم بنشین
تا بدان خوشدلی از جان وجهان برخیزم

گفتیم یاز من و یاز سر جان برخیز
از تو نتوانم ولیک از سر جان برخیزم

از پس مرگ اگر بر سر خاکم گذری
بانگ یایت شنوم نعره زنان برخیزم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۸۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.