هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و عاشقی، جدایی، و انتظار برای وصال سخن می‌گوید. شاعر از عشق به عنوان منبع اصلی زندگی و درد یاد می‌کند و از تأثیرات آن بر زندگی خود و دیگران می‌گوید. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی و معنوی مانند عشق الهی و جدایی از معشوق وجود دارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۸

ماهِ دُرُست را بِبین، کو بِشِکَست خوابِ ما
تافت زِ چَرخِ هفتُمین، در وَطَنِ خَرابِ ما

خوابْ بِبَر زِ چَشمِ ما، چون زِ تو روز گشت شب
آب مَدِه به تشنگان، عشق بَس است آبِ ما

جُملهٔ رَهْ چَکیده خون، از سَرِ تیغِ عشق او
جُملهٔ کو گرفته بو، از جِگَرِ کَبابِ ما

شِکَّرِ باکَرانه را، شِکَّر بی‌کَرانه گفت
غِرّه شُدی به ذوقِ خود، بِشْنو این جوابِ ما

روتُرشی چرا، مَگَر صاف نَبُد شرابِ تو؟
 از پِیِ اِمْتِحان بِخور، یک قَدَح از شرابِ ما

تا چه شوند عاشقان، روزِ وصالْ ای خدا
چون که زِ هم بِشُد جهان، از بُتِ بانِقابِ ما

از تبریزْ شمس دین روی نمود عاشقان
ای که هزار آفرین بر مَه و آفتابِ ما
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.