هوش مصنوعی:
این متن بیانگر وابستگی و عشق عمیق به معشوق است که بدون او زندگی بیمعنا و سرد میشود. شاعر خود را در اختیار معشوق میداند و از او میخواهد که سرنوشت او را تعیین کند. این شعر با زبانی عاشقانه و نمادین، احساسات و عواطف شاعر را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۴۹
با تو حَیات و زندگی، بیتو فَنا و مُردَنا
زانک تو آفتابی و، بیتو بُوَد فَسُردَنا
خَلْق بَرین بِساطها، بر کَفِ تو چو مُهرهیی
هم زِ تو ماه گَشْتَنا، هم زِ تو مُهره بُردَنا
گفت دَمَم چه میدَهی؟ دَم به تو من سِپُردهام
من زِ تو بیخَبَر نیام، در دَمِ دَمْ سِپُردَنا
پیش به سَجده میشُدم، پُشت خَمیده چون شُتر
خنده زَنانْ گُشادْ لَب، گفت دِرازگَردَنا
بین که چه خواهی کَردَنا، بین که چه خواهی کَردَنا
گردنْ دراز کردهیی، پَنبه بِخواهی خوردَنا
زانک تو آفتابی و، بیتو بُوَد فَسُردَنا
خَلْق بَرین بِساطها، بر کَفِ تو چو مُهرهیی
هم زِ تو ماه گَشْتَنا، هم زِ تو مُهره بُردَنا
گفت دَمَم چه میدَهی؟ دَم به تو من سِپُردهام
من زِ تو بیخَبَر نیام، در دَمِ دَمْ سِپُردَنا
پیش به سَجده میشُدم، پُشت خَمیده چون شُتر
خنده زَنانْ گُشادْ لَب، گفت دِرازگَردَنا
بین که چه خواهی کَردَنا، بین که چه خواهی کَردَنا
گردنْ دراز کردهیی، پَنبه بِخواهی خوردَنا
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.