هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق و رهایی از نفس اماره است. شاعر عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که او را از دنیای مادی جدا کرده و به حقیقت وجودی پیوند می‌دهد. او معشوق را منبع زیبایی و حیات می‌داند و عشق را تنها راه رسیدن به رضایت و آرامش معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۲

چون همه عشقِ روی توست، جُمله رِضایِ نَفْسِ ما
کُفر شُده‌ست لاجَرَم، تَرکِ هوایِ نَفْسِ ما

چون که به عشق زنده شُد، قَصدِ غَزاش چون کُنم
غمَزهٔ خونی تو شُد، حَجّ و غَزایِ نَفْسِ ما

نیست زِ نَفْس ما مَگَر، نَقْش و نشانِ سایه‌یی
چون به خَمِ دو زُلفِ توست، مَسکَن و جایِ نَفْسِ ما

عشقْ فروخت آتشی، کآبِ حَیات از او خَجِل
پُرس که از برایِ کِه؟ آن زِ برایِ نَفْسِ ما

هژده هزار عالَمِ عیش و مُراد عَرضه شُد
جُز به جَمالِ تو نبود، جوشش و رایِ نَفْسِ ما

دوزخْ جایِ کافران، جَنَّتْ جایِ مومنان
عشقْ برایِ عاشقان، مَحوْ سِزایِ نَفْسِ ما

اصلِ حقیقتِ وَفا، سِرّ خُلاصه رِضا
خواجهٔ روحْ شَمسِ دین، بود صَفایِ نَفْسِ ما

در عَوَضِ عَبیرِ جان، در بَدَنِ هزار سنگ
از تبریز خاک را، کُحْلِ ضیایِ نَفْسِ ما
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.