هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و جذبه‌های معنوی سخن می‌گوید. او از مستی ناشی از معرفت و عشق الهی صحبت می‌کند و از ارتباط عمیق خود با معشوق ازلی می‌گوید. شاعر از حالات روحانی و تجربه‌های عرفانی خود سخن می‌گوید و از لطف و کرم الهی در جهت رهایی از غم و اندوه یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۳

عشقِ تو آوَرْد قَدَحْ پُر زِ بَلاها
گفتم میْ می‌نَخورَم پیشِ تو شاها

داد میِ مَعرفَتَش آن شِکَرسْتان
مَست شُدم، بُرد مرا تا به کجاها

از طَرَفی روحِ اَمین آمد پنهان
پیش دَویدَم که بِبین کار و کیاها

گفتم ای سِرّ خدا، رویْ نَهان کُن
شُکرِ خدا کرد و ثَنا گفت دُعاها

گفتم خود آن نَشَود عاشقْ پنهان
چیست که آن پَرده شود پیشِ صَفاها؟

عشق چو خونْ خواره شود، وای ازو، وای
کوهِ اُحُد پاره شود، خاصه چو ماها

شاد دَمی کان شَهِ من آید خندان
باز گُشایَد به کَرَم بَندِ قَباها

گوید اَفْسرده شُدی بی‌نَظَرِ ما
پیش تَر آ تا بِزَنَد، بر تو هواها

گوید کانْ لُطفِ تو کو، ای همه خوبی؟
بَندهٔ خود را بِنَما بَنْدگُشاها

گوید نی تازه شَوی، هیچ مَخور غَم
تازه تَر از نَرگس و گُل، وقتِ صَباها

گویم ای داده دَوا هر دو جهان را
نیست مرا جُز لَب ِتو، جانِ دَواها

میوهٔ هر شاخ و شَجَر هست گُوایَش
رویِ چو زَر و اَشْکْ مرا هست گُواها
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.