هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از زیبایی و جمال او یاد می‌کند. او از دیوانگی و شیدایی خود در این عشق سخن می‌گوید و از خواجه می‌خواهد که با او همدلی کند و ملامت‌ها را کنار بگذارد. شاعر همچنین به تأثیر عمیق معشوق بر خود اشاره می‌کند و بیان می‌کند که حتی کرامت‌ها در برابر جمال معشوق بی‌ارزش می‌شوند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۹

ای خواجه نمی‌بینی، این روز قیامت را؟
ای خواجه نمی‌بینی، این خوش قَد و قامت را؟

دیوار و دَرِ خانه، شوریده و دیوانه
من بر سَرِ دیوارَم، از بَهرِ عَلامَت را

ماهی‌ست که در گَردش، لاغَر نشود هرگز
خورشیدِ جَمالِ او، بِدْریده ظَلامَت را

ای خواجه خوش دامن دیوانه تویی یا من
دَرکَش قَدَحی با من، بُگْذار مَلامَت را

پیش تو از بَسی شَیدا، می‌جُست کَرامَت‌ها
چون دید رُخِ ساقی، بِفْروخت کَرامَت را
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.