هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس شادی و اتحاد با عشق حقیقی سخن می‌گوید. او خود را بی‌من و تنها با شاه جهان می‌داند و از دل و جان خود می‌خواهد که به سمت عشق حرکت کنند. شاعر از حسد و خشم دوری می‌جوید و دعوت به وحدت و همدلی می‌کند. او از سلطان می‌خواهد که پیامی شاهانه و دعوتی عامی بفرستد تا همه با هم باشند و تنها نمانند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴

چون گُل همه تَن خَندَم، نه از راهِ دَهانْ تنها
زیرا که مَنَم بی‌من، با شاهِ جهانْ تنها

ای مَشعَله آوَرْده، دل را به سَحَر بُرده
جان را بِرَسانْ در دل، دل را مَسِتانْ تنها

از خشم و حَسَد جان را، بیگانه مَکُن با دل
آن را مَگُذار این جا، وین را بِمَخوانْ تنها

شاهانه پیامی کُن یک دعوتِ عامی کُن
تا کِی بُوَد ای سُلطان، این با تو و آنْ تنها

چون دوش اگر امشب، ناییّ و بِبَندی لَب
صد شور کُنیم ای جان، نَکْنیم فَغانْ تنها
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.