هوش مصنوعی: این شعر از شهریار، شاعر معاصر ایرانی، سرشار از تصاویر شاعرانه و عاشقانه است. او با توصیف طبیعت و فصل‌ها، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و غم‌انگیز خود می‌پردازد. شعر ترکیبی از عشق، طبیعت، غم و امید است و با اشاره به مکان‌هایی مانند تبریز و شیراز، فضایی نوستالژیک و پراحساس خلق می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی غم و اندوه هستند که برای مخاطبان با درک عاطفی بالاتر مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۶۷ - سینمای خزان

شب است و باغ گلستان خزان رؤیاخیز
بیا که طعنه به شیراز می زند تبریز

به گوشوار دلاویز ماه من نرسد
ستاره گرچه به گوش فلک شود آویز

به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا
گشوده پرده پائیز خاطرات انگیز

چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز
بهار عشق و شبابست این شب پائیز

عروس گل که به نازش به حجله آوردند
به عشوه بازدهندش به باد رخت و جهیز

شهید خنجر جلاد باد می غلتند
به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز

خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد
بهار سبز کجا وین شراب سحر آمیز

خزان صحیفه پایان دفتر عمر است
باین صحیفه رسید است دفتر تا نیز

به سینمای خزان ماجرای خود دیدم
شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز

هنوز خون به دل از داغ لاله ام ساقی
به غیر خون دلم باده در پیاله مریز

شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد
دمی که بی تو به سر شد چه قسمتی ناچیز

عزیز من مگر از یاد من توانی رفت
که یاد تست مرا یادگار عمر عزیز

پری به دیدن دیوانه رام می گردد
پریوشا تو ز دیوانه میکنی پرهیز

نوای باربدی خسروانه کی خیزد
مگر به حجله شیرین گذر کند پرویز

به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک
که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز

تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی
که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶ - بیاد استاد فرخ
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸ - جمال کعبه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.