هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یادآوری خاطرات گذشته، دوستان قدیمی و دوران کودکی می‌پردازد و از درد فراموشی و دوری از یاران قدیمی می‌نالد. او از ارزش‌های انسانی مانند کرامت، صداقت و قناعت سخن می‌گوید و از خداوند طلب توفیق و تسلیم در برابر بلایا می‌کند. همچنین، شاعر به نقد جامعه و ارزش‌های مادی می‌پردازد و تأکید می‌کند که روح انسان با ناجنس‌ها عذاب می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی، اجتماعی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۱ - عهد قدیم

چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم
خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم

چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر
دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم

آن دل بازتر از دست کریمم یارب
چون پسندی که شود تنگتر از چشم لئیم

عهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدر
بارم از دیده به دامان همه درهای یتیم

یاد بگذشته چو آن دور نمای وطن است
که شود برافق شام غریبان ترسیم

یا به آهو روشان انس وصفا ده یارب
یا ز صاحبنظران بازستان ذوق سلیم

سیم و زر شد محک تجربه گوهر مرد
که سیه باد بدین تجربه روی زر و سیم

دردناک است که در دام شغال افتد شیر
یا که محتاج فرومایه شود مرد کریم

نشود مرغ چمن همنفس زاغ و زغن
“روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم”

دولت همت سلطان قناعت خواهم
تا تمنا نکنم نعمت ارباب نعیم

هم از الطاف همایون تو خواهم یارب
در بلایای تو توفیق رضا و تسلیم

نقص در معرفت ماست نگارا ور نه
نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم

شهریارا به تو غم الفت دیرین دارد
محترم دار به جان صحبت یاران قدیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲ - حرم قدس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.