۵۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۳

مَیَندیش، مَیَندیش، که اندیشه گَری‌ها
چو نَفْطَند بِسوزند، زِ هر بیخ تَری‌ها

خَرِف باشْ خَرِف باش، زِ مَستیّ و زِ حیرت
که تا جُمله نیِستان، نِمایَد شِکَری‌ها

جُنون است شُجاعَت، مَیَندیش و دَراَنْداز
چو شیران و چو مَردان، گُذَر کُن زِ غَری‌ها

که اندیشه چو دام است، بر ایثار حَرام است
چرا باید حیلَت پیِ لُقمه بَری‌ها

رَهِ لُقمه چو بَستی، زِ هر حیله بِرَستی
وَگَر حِرص بِنالَد، بگیریم کَری‌ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.