۷۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۰

تو بِشْکَن چَنگِ ما را ای مُعَلّا
هزاران چَنگِ دیگر هست این جا

چو ما در چَنگِ عشق اَنْدَرفُتادیم
چه کَم آید بَرِ ما چَنگ و سُرنا

رَباب و چَنگِ عالَم گَر بِسوزَد
بَسی چَنگیّ پنهانی‌ست یارا

تَرَنگ و تَنْتَنَش رَفته به گردون
اگر چه نایَد آن در گوش صَمّا

چراغ و شمعِ عالَم گَر بمیرد
چه غَم، چون سنگ و آهن هست بَرجا

به رویِ بَحرْ خاشاک است اَغانی
نیاید گوهری بر رویِ دریا

وَلیکِن لُطفِ خاشاک از گُهَر دان
که عکسِ عکسِ بَرقِ اوست بَر ما

اَغانی جُمله فَرعِ شوقِ وَصلی ست
بَرابَر نیست فَرع و اَصلْ اصلا

دَهان بَربَند و بُگْشا روزَنِ دل
از آن رَه باش با اَرْواحْ گویا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.