۳۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴

آمد آن حور و دست من بربست
زده استادوار نیش به دست

زنخ او به دست بگرفتم
چون رگ دست من ز نیش بخست

گفت هشیار باش و آهسته
دست هر جا مزن چون مردم مست

گفتمش گر به دست بگرفتم
زنخ سادهٔ تو عذرم هست

زان که هنگام رگ زدن شرطست
گوی سیمین گرفتن اندر دست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.