هوش مصنوعی: شاعر در این متن از زندگی بی‌قید و بند و لذت‌جویانه خود سخن می‌گوید و از زهد و فضیلت‌های ظاهری دوری می‌کند. او می‌گوید که تنها می و معشوق را در جهان می‌پسندد و دیگر چیزها را بی‌ارزش می‌داند. در پایان، از رفیق خود می‌خواهد که به یاد او جام می بنوشد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل اشاره به مصرف می و زندگی بی‌قید و بند است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۰۹

چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس
نخواهم نیز عاقل بود و فرناس

مرا چون نیست بر کس هیچ تفضیل
چه خواهم کرد زهد و فضل عباس

بیاور طاس می بر دست من نه
به جای چنگ بر زن طاس بر طاس

قرین و جنس من خمار و مطرب
بسنده‌ست از همه اقران و اجناس

مرا باید خراباتی شناسد
خطیب و قاضیم گو هیچ مشناس

می است الماس و گوهر شادمانی
نگردد سفته گوهر جز به الماس

می و معشوق را بگزین به عالم
جز این دیگر همه رزق است و ریواس

چه خواهم برد از دنیا به آخر
دلی پر حسرت و یک جامه کرباس

چه گویید اندرین معنی که گفتم
اجیبوا ما سالتم ایها الناس

رفیقا جام می بر یاد من خور
که زیر آسیای غم شدم آس
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.