هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از ساقی می‌خواهد شراب معنوی (لامکان) را به او بدهد تا از قید و بندهای دنیوی رها شود و به حقیقت وجودی خود دست یابد. شاعر از ساقی می‌خواهد که او را سرمست و روانه کند تا بتواند از محدودیت‌های جسم و جان فراتر رود و به وحدت وجود برسد. او همچنین از ساقی می‌خواهد که عیب‌بینان را کور و غیب‌دانان را بینا کند تا تفاوت‌های ظاهری از بین برود و همه به وحدت برسند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند وحدت وجود، رهایی از قید و بندهای دنیوی و رسیدن به حقیقت وجودی، معمولاً برای مخاطبان جوان‌تر که هنوز تجربه‌های زندگی کمتری دارند، قابل درک نیست.

غزل شمارهٔ ۱۲۴

ساقی تو شرابِ لامَکان را
آن نام و نشانِ بی‌نشان را

بِفْزا که فَزایشِ رَوانی
سَرمَست و رَوانه کُن رَوان را

یک بارِ دِگَر بیا دَرآموز
ساقی گشتنْ تو ساقیان را

چون چَشمه بِجوش از دلِ سَنگ
بِشْکَن تو سَبویِ جسم و جان را

عِشرَت دِهْ عاشقانِ میْ را
حَسرَت دِهْ طالِبانِ نان را

نان مِعْماری‌ست حَبْسِ تَن را
میْ بارانی‌ست باغِ جان را

بَستم سَرِ سُفره زمین را
بُگشا سَرِ خُمّ آسْمان را

بَربَند دو چَشمِ عیب بین را
بُگْشایْ دو چَشمِ غَیب دان را

تا مَسجد و بُتکَده نَمانَد
تا نَشْناسیم این و آن را

خاموش که آن جهانِ خاموش
در بانگ دَرآرَد این جهان را
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.