هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق و عرفان می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که می‌تواند انسان را به اوج کمال برساند. او از عاشقانی سخن می‌گوید که برای رسیدن به معشوق، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند و حتی از خون جگر اطلس و دیباج می‌بافند. شاعر همچنین به مقایسه‌هایی مانند شطرنج و میوه‌های آویزان از درخت اشاره می‌کند تا مفاهیم عمیق عرفانی را بیان کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۳

غَمزهٔ عشقَت بدان آرَد یکی مُحتاج را
کو به یک جو بَرنَسْنجَد هیچ صاحِب تاج را

اَطْلَس و دیباج بافَد عاشق از خونِ جِگَر
تا کَشَد در پایِ معشوق، اَطْلَس و دیباج را

در دلِ عاشق کجا یابی غَمِ هر دو جهان؟
پیشِ مَکّی قَدْر کِی باشد امیرِ حاج را؟

عشقْ مِعراجی‌ست سویِ بامِ سُلطانِ جَمال
از رُخِ عاشقْ فروخوان، قِصّهٔ مِعراج را

زندگی ز آویختن دارد چو میوه از درخت
زان هَمی‌بینی، دَرآویزان دو صد حَلّاج را

گَر نه عِلمِ حالْ فوقِ قال بودی کِی بُدی
بَنده، اَحْبارِ بُخارا، خواجهٔ نَسّاج را؟

بَلْمه‌یی‌هان تا نگیری ریشِ کوسه در نَبَرْد
هِنْدوی تُرکی مَیاموز آن مَلِکْ تَمْغاج را

هَمچو فَرزین کَژْرُوَست و رُخ سِیَه بر نَطْع شاه
آن کِه تَلقین می‌کُند شطرنج مَر لَجْلاج را

ای کِه میرِخوانِ بُغْراقانِ روحانی شُدی
بر چُنین خوانی چه چینی، خُردهی تُتْماج را؟

عاشقْ آشفته از آن گوید که اَنْدَر شهرِ دل
عشقْ دایم می‌کُند این غارت و تاراج را

بَس کُن ایرا، بُلبُلِ عشقَش نَواها می‌زَنَد
پیشِ بُلبُل چه مَحَل باشد دَمِ دُرّاج را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.