هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی‌ها و ویژگی‌های معنوی و مادی شهر تبریز سخن می‌گوید. شاعر تأکید می‌کند که برای درک کامل این شهر، نیاز به بصیرت و بینش عمیق است و تنها با دیدن ظاهری نمی‌توان به عمق زیبایی‌های آن پی برد. او تبریز را با مفاهیم روحانی و بهشتی مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که این شهر گوهری نایاب و بی‌نظیر است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۴

دیده حاصل کُن دِلا آن گَهْ بِبین تبریز را
بی بَصیرت کِی توان دیدن، چُنین تبریز را؟

هر چه بر اَفْلاکِ روحانی‌ست از بَهرِ شَرَف
می‌نَهَد بر خاکْ پنهانی جَبین تبریز را

پا نَهادی بر فَلَک از کِبْر و نَخوَت بی‌دِرَنگ
گَر به چَشمِ سِرّ بِدیدَسْتی زمین تبریز را

روحِ حیوانی تو را و عقلْ شب کوری دِگَر
با همین دیده دِلا بینی همین تبریز را؟

تو اگر اوصاف خواهی هست فِردوسِ بَرین
از صَفا و نورِ سِرّ بَنده‌یْ کمین تبریز را

نَفْسِ تو عِجْلِ سَمین و تو مثالِ سامِری
چون شِناسَد دیدهٔ عِجْلِ سَمین تبریز را؟

هَمچو دریایی‌ست تبریز از جواهر وَزْ دُرَرَ
چَشمْ در، نایَد دو صد دُرِّ ثَمین تبریز را

گَر بدان افلاک، کین افلاک گَردان است ازآن
وافُروشی، هست بر جانَت غَبین تبریز را

گَر نه جِسْمَسْتی، تو را من گُفتَمی بَهرِ مِثال
جوهَرین یا از زُمرّد یا زَرین تبریز را

چون همه روحانیانِ روحِ قُدسی عاجِزَند
چون بدانی تو بدین رایِ رَزین تبریز را؟

چون درختی را نبینی مُرغ کِی بینی بَرو؟
پس چه گویم با تو جانِ جانِ این تبریز را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.