هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و جمال معشوق و تأثیرات عمیق آن بر روح و جان خود سخن میگوید. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که عقل و روح را تحت تأثیر قرار میدهد و جهان را به مکانی زیبا و پر از نور تبدیل میکند. شاعر همچنین از هجران و دوری معشوق و تأثیرات دردناک آن بر خود میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۹
ای زِ مِقْدارَت هزاران فَخرْ بیمِقْدار را
دادِ گُلْزارِ جَمالَتْ جانِ شیرین، خار را
ای مُلوکانِ جهانِ روحْ بر دَرگاهِ تو
در سُجود افتادگان و مُنتَظِر مَر بار را
عقل از عقلی رَوَد، هم روحْ روحی گُم کُند
چون که طُنْبوری زِ عشقَت بَرنَوازَد تار را
گَر زِ آبِ لُطفِ تو نَم یافتی گُلْزارها
کَس ندیدی خالی از گُل، سالها گُلزار را
مَحو میگردد دِلَم در پَرتوِ دِلْدارِ من
مینَتانَم فَرق کردن از دِلَم دِلْدار را
دایِما فَخْر است جان را از هوایِ او چُنان
کو زِ مَستی مینَدانَد فَخْر را و عار را
هست غاری، جانِ رُهبانانِ عشقَت مُعْتَکِف
کرده رَهبانِ مُبارک پُر زِ نور این غار را
گَر شود عالَم چو قیر از غُصّهٔ هِجْرانِ تو
نَخْوَتی دارد که اَنْدَرنَنْگَرد مَر قار را
چون عَصایِ موسی بود آن وَصلْ اکنون مار شُد
ای وِصالِ موسی وَش اَنْدَررُبا این مار را
ای خداوندْ شَمسِ دین از آتشِ هِجْرانِ تو
رَشکِ نورِ باقی است، صد آفرین این نار را
دادِ گُلْزارِ جَمالَتْ جانِ شیرین، خار را
ای مُلوکانِ جهانِ روحْ بر دَرگاهِ تو
در سُجود افتادگان و مُنتَظِر مَر بار را
عقل از عقلی رَوَد، هم روحْ روحی گُم کُند
چون که طُنْبوری زِ عشقَت بَرنَوازَد تار را
گَر زِ آبِ لُطفِ تو نَم یافتی گُلْزارها
کَس ندیدی خالی از گُل، سالها گُلزار را
مَحو میگردد دِلَم در پَرتوِ دِلْدارِ من
مینَتانَم فَرق کردن از دِلَم دِلْدار را
دایِما فَخْر است جان را از هوایِ او چُنان
کو زِ مَستی مینَدانَد فَخْر را و عار را
هست غاری، جانِ رُهبانانِ عشقَت مُعْتَکِف
کرده رَهبانِ مُبارک پُر زِ نور این غار را
گَر شود عالَم چو قیر از غُصّهٔ هِجْرانِ تو
نَخْوَتی دارد که اَنْدَرنَنْگَرد مَر قار را
چون عَصایِ موسی بود آن وَصلْ اکنون مار شُد
ای وِصالِ موسی وَش اَنْدَررُبا این مار را
ای خداوندْ شَمسِ دین از آتشِ هِجْرانِ تو
رَشکِ نورِ باقی است، صد آفرین این نار را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.