هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به از دست دادن پسرش اشاره می‌کند و درد و اندوه خود را بیان می‌دارد. او از مرگ پسرش به عنوان سپردن او به تاریکی مغاک یاد می‌کند و سپس به از دست دادن دخترش نیز اشاره می‌کند که او را به دامادش سپرده است. در نهایت، شاعر به خداوند پناه می‌برد و تسلیم اراده او می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند مرگ، اندوه و تسلیم در برابر تقدیر است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان احساسات شدید و پرداختن به موضوع مرگ نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۴۳ - در مرثیهٔ رشید الدین فرزند خود

پسر داشتم چون بلند آفتابی
ز ناگه به تاری مغاکش سپردم

به درد پسر مادرش چون فروشد
به خاک آن تن دردناکش سپردم

یکی بکر چون دختر نعش بودم
به روشن‌دلی چون سماکش سپردم

چو دختر سپردم به داماد گفتم
که گنج زر است این به خاکش سپردم

بماندم من و ماند عبد المجیدی
ودیعت به یزدان پاکش سپردم

اگر کس نباشد پناهش به شروان
پناهش بس است آن خداکش سپردم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.