۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۸ - در مرثیهٔ فلکی شروانی

عطسهٔ سحر حلال من فلکی بود
بود به ده فن ز راز نه فلک آگاه

زود فرو شد که عطسه دیر نماند
آه که کم عمر بود عطسهٔ من آه

جانش یکی عطسه داد و جسم بپرداخت
هم ملک الموت گفت یرحمک الله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.