هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی، به زیبایی‌های معشوق و عشق شاعر به او می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند مگس و شکر، مور و شهد، و طوطی و قفس، عمق علاقه و وابستگی خود را به معشوق بیان می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که تنها او را در حریم خود بپذیرد و به دیگران توجهی نکند. همچنین، شاعر به مقایسه‌ی زیبایی‌های معشوق با طبیعت می‌پردازد و عشق خود را بی‌نظیر می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹۷

نیست پیوند گسل مرغ دل شیدائی
زان بت نوش دهن چون مگس از حلوائی

زانگبین است مگر فرش حریم در او
که چنین مانده در او پای دل هرجائی

شکرستان جمال تو چنان می‌خواهم
که در آنجا مگسی را نبود گنجائی

ساکنم کن به ره خویش که پر مشکل نیست
مور را درگذر شهد سکون فرسائی

بر سر خوان تو بر زهر بنان سائی به
که به شهد دگران دست و دهان آلائی

بازماند دهن طفل لبن خواره ز شوق
هرگه آیند لبان تو به شکر خائی

محتشم در صفت آری به شکر ریزی تو
طوطی نیست درین نه قفس مینائی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.