هوش مصنوعی:
این متن به توصیف حضور پنهان پریان در اطراف چشمهها و تأثیر آنها بر حواس و خیال انسان میپردازد. نویسنده هشدار میدهد که باید با احتیاط در این مکانها حضور یافت، زیرا پریان تندخو و بیمحابا هستند. همچنین، به نقش حواس پنجگانه و باطن در درک این موجودات اشاره میشود و تأکید میکند که بیادبی میتواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و پیچیدهاند و برای مخاطبان جوانتر ممکن است قابل درک نباشند.
غزل شمارهٔ ۱۸۸
این جا کسیست پنهان، خود را مَگیر تنها
بَس تیز گوش دارد، مَگْشا به بَد زبان را
بر چَشمهٔ ضَمیرَت، کرد آن پَری وُثاقی
هر صورتِ خیالَت، از وِیْ شُدهست پیدا
هر جا که چَشمه باشد، باشد مُقامِ پَرْیان
با احتیاط باید، بودن تو را در آن جا
این پنج چَشمهٔ حِسّ، تا بر تَنَت رَوان است
زِاشْراقِ آن پَری دان، گَهْ بَسته گاه مُجری
وان پنج حِسّ باطِن، چون وَهْم و چون تَصوّر
هم پنج چَشمه میدان، پویان به سوی مَرعی
هر چَشمه را دو مُشرِف، پنجاه میرِآبَنْد
صورت به تو نِمایَند، اَنْدَر زمانِ اِخْلا
زَخمَت رَسَد زِ پَریانْ، گَر با اَدَب نباشی
کاین گونه شُهره پَرْیان، تُندَند و بیمُحابا
تَقدیر میفَریبد تَدبیر را که بَرجِه
مَکْرَش گِلیم بُرده، از صد هزار چون ما
مُرغانِ در قَفَس بین، در شَستِ ماهیان بین
دلهایِ نوحه گَر بین، زان مَکْرسازِ دانا
دُزدیده چَشمْ مَگْشا بر هر بُت از خیانت
تا نَفْکَنَد زِ چَشمَت، آن شهریارِ بینا
ماندهست چند بیتی، این چَشمه گشت غایِر
بَرجوشَد آن زِ چَشمه، چون بَرجَهیم فردا
بَس تیز گوش دارد، مَگْشا به بَد زبان را
بر چَشمهٔ ضَمیرَت، کرد آن پَری وُثاقی
هر صورتِ خیالَت، از وِیْ شُدهست پیدا
هر جا که چَشمه باشد، باشد مُقامِ پَرْیان
با احتیاط باید، بودن تو را در آن جا
این پنج چَشمهٔ حِسّ، تا بر تَنَت رَوان است
زِاشْراقِ آن پَری دان، گَهْ بَسته گاه مُجری
وان پنج حِسّ باطِن، چون وَهْم و چون تَصوّر
هم پنج چَشمه میدان، پویان به سوی مَرعی
هر چَشمه را دو مُشرِف، پنجاه میرِآبَنْد
صورت به تو نِمایَند، اَنْدَر زمانِ اِخْلا
زَخمَت رَسَد زِ پَریانْ، گَر با اَدَب نباشی
کاین گونه شُهره پَرْیان، تُندَند و بیمُحابا
تَقدیر میفَریبد تَدبیر را که بَرجِه
مَکْرَش گِلیم بُرده، از صد هزار چون ما
مُرغانِ در قَفَس بین، در شَستِ ماهیان بین
دلهایِ نوحه گَر بین، زان مَکْرسازِ دانا
دُزدیده چَشمْ مَگْشا بر هر بُت از خیانت
تا نَفْکَنَد زِ چَشمَت، آن شهریارِ بینا
ماندهست چند بیتی، این چَشمه گشت غایِر
بَرجوشَد آن زِ چَشمه، چون بَرجَهیم فردا
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.