غزل شمارهٔ ۱۸۹

آمد بهارِ جان‌ها، ای شاخِ تَر به رَقص آ
چون یوسُف اَنْدَرآمَد، مصر و شِکَر به رَقص آ

ای شاهِ عشق پَروَر، مانندِ شیرِ مادر
ای شیرجوش دَررو، جانِ پدر به رَقص آ

چوگانِ زُلْف دیدی، چون گویْ دَررَسیدی
از پا و سَر بُریدی، بی‌پا و سَر به رَقص آ

تیغی به دستْ خونی آمد مرا که چونی؟
گفتم بیا که خیر است، گفتا نه، شَر به رَقص آ

از عشقْ تاجْدارانْ در چَرخ، او چو باران
آن جا قَبا چه باشد؟ ای خوش کَمَر به رَقص آ

ای مَستِ هست گشته، بر تو فَنا نِبِشته
رُقْعه‌یْ فَنا رَسیده، بَهرِ سَفَر به رَقص آ

در دستْ جامِ باده، آمد بُتَم پیاده
گَر نیستی تو ماده، زان شاهِ نَر به رَقص آ

پایانِ جنگ آمد، آوازِ چَنگ آمد
یوسُف زِچاه آمد، ای بی‌هُنر به رَقص آ

تا چند وَعده باشد، وین سَر به سَجده باشد؟
هَجْرَم بِبُرده باشد دنگ و اثر؟ به رَقص آ

کِی باشد آن زمانی، گوید مرا فُلانی
کِی بی‌خَبَر فَنا شو، ای باخَبَر به رَقص آ

طاووسِ ما دَرآیَد، وان رَنگ‌ها بَرآیَد
با مُرغِ جان سَرآیَد بی‌بال و پَر به رَقص آ

کور و کَرانِ عالَم، دید از مسیحْ مَرهَم
گفته مسیحِ مَریَم کِی کور و کَر به رَقص آ

مَخْدومْ شَمسِ دین است، تبریز رَشکِ چین است
اَنْدَر بهارِ حُسنَش، شاخ و شَجَر به رَقص آ
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
هادی رنجبران
۱۴۰۱/۸/۱۸ ۰۸:۵۵

معنی بیت چهارم: «معشوق که تیغی خونین به دست داشت نزد من آمد و پرسید چونی؟ گفتم: بیا که خیر است. گفت: نه، شر است؛ با من برقص.»