هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به بیان احساسات و تجربیات عاطفی و فلسفی میپردازد. شاعر از طولانیشدن ماجرای عشق و زندگی سخن میگوید و تأکید میکند که این مسیر هرگز کوتاه نخواهد شد. او از ضرورت حرکت و توقفناپذیری در زندگی یاد میکند و به اهمیت وفاداری و صبر اشاره میکند. همچنین، شاعر به خطرات و سختیهای راه زندگی اشاره کرده و از شنونده میخواهد که با اعتماد و سرعت به پیش برود.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سختیهای زندگی و وفاداری نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۰۱
شب رفت و هم تمام نشُد ماجَرایِ ما
ناچار گفتنیست تمامیِّ ماجَرا
وَاللّهْ زِدورِ آدم تا روزِ رَسْتْخیز
کوتَه نگشت و هم نشود این دِرازنا
اما چُنین نِمایَد کاینَک تمام شُد
چون تُرک گوید اِشْپو، مَردِ رَونده را
اِشپویِ تُرک چیست که نزدیکِ مَنْزِلی
تا گرمی و جَلادَت و قوَّت دَهَد تو را
چون راهْ رفتنیست، تَوقُّف هَلاکَت است
چونَت قُنُق کُند که بیا خَرگَهْ اَنْدَرآ
صاحِبْ مُروَّتیست که جانَش دریغ نیست
لیکِن گَرَت بگیرد، ماندی در اِبْتِلا
بر تُرکْ ظَنِّ بَد مَبَر و مُتَّهم مَکُن
مَسْتیز هَمچو هِنْدو، بِشتابْ هَمْرَها
کان جا در آتش است سه نَعْل از برایِ تو
وان جا به گوشِ توست دلِ خویش و اَقْرِبا
نگْذارد اشتیاقِ کَریمان که آبِ خوش
اَنْدَر گِلویِ تو رَوَد ای یارِ باوَفا
گَر در عَسلَ نشینی، تَلْخَت کنند زود
وَرْ با وفا تو جُفت شَوی، گردد آن جَفا
خاموش باش و راه رو و این یَقین بِدان
سَرگشته دارد آبِ غریبی، چو آسیا
ناچار گفتنیست تمامیِّ ماجَرا
وَاللّهْ زِدورِ آدم تا روزِ رَسْتْخیز
کوتَه نگشت و هم نشود این دِرازنا
اما چُنین نِمایَد کاینَک تمام شُد
چون تُرک گوید اِشْپو، مَردِ رَونده را
اِشپویِ تُرک چیست که نزدیکِ مَنْزِلی
تا گرمی و جَلادَت و قوَّت دَهَد تو را
چون راهْ رفتنیست، تَوقُّف هَلاکَت است
چونَت قُنُق کُند که بیا خَرگَهْ اَنْدَرآ
صاحِبْ مُروَّتیست که جانَش دریغ نیست
لیکِن گَرَت بگیرد، ماندی در اِبْتِلا
بر تُرکْ ظَنِّ بَد مَبَر و مُتَّهم مَکُن
مَسْتیز هَمچو هِنْدو، بِشتابْ هَمْرَها
کان جا در آتش است سه نَعْل از برایِ تو
وان جا به گوشِ توست دلِ خویش و اَقْرِبا
نگْذارد اشتیاقِ کَریمان که آبِ خوش
اَنْدَر گِلویِ تو رَوَد ای یارِ باوَفا
گَر در عَسلَ نشینی، تَلْخَت کنند زود
وَرْ با وفا تو جُفت شَوی، گردد آن جَفا
خاموش باش و راه رو و این یَقین بِدان
سَرگشته دارد آبِ غریبی، چو آسیا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.