هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عاشقانه و معنوی خود سخن می‌گوید. او از بامداد سعادت و عنایت الهی یاد می‌کند و خوابی را توصیف می‌کند که در آن ماه او را به فلک برد و دلش را در راه عشق خراب یافت. شاعر عشق را ذاتاً زاده‌ی خود می‌داند و از ذات الهی طلب مراد می‌کند. او از پرده‌های طبیعت و رحمت الهی سخن می‌گوید و حتی اگر دشنامی به جای بوسه دریافت کند، خوشحال است زیرا آن را حادثه‌ای از سوی استاد خود می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۰

زِ بامْدادَ سَعادت سه بوسه داد مرا
که بامْدادِ عِنایَت، خُجَسته باد مرا

به یاد آر دِلا تا چه خواب دیدی دوش
که بامْدادْ سَعادت دَری گُشاد مرا

مَگَر به خواب بِدیَدم که مَه مرا بَرداشت
بِبُرد بر فَلَک و بر فَلَک نَهاد مرا

فُتاده دیدم دل را خَراب در راهَش
تَرانه گویان کین دَم چُنین فُتاد مرا

میانِ عشق و دِلَم پیشْ کارها بوده‌ست
که اندک اندک آید هَمی به یاد مرا

اگر نِمود به ظاهر که عشقْ زاد زِ من
هَمی‌بِدان به حقیقت که عشقْ زاد مرا

اَیا پَدید صِفاتَت، نَهانْ چو جانْ ذاتَت
به ذاتِ تو که تویی جُملگی مُراد مرا

هَمی‌رَسَد زِ تواَم بوسه و نمی‌بینم
زِ پَرده‌هایِ طبیعت، که این کهِ داد مرا

مَبُر وظیفهٔ رَحمَت که در فَنا اُفْتَم
فغان بَرآوَرم آن جا که دادْ داد مرا

به جایِ بوسه اگر خود مرا رَسَد دُشنام
خوشَم که حادثه کرده‌ست اوسْتاد مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.