هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به زبان فارسی و با استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده، به توصیف قدرت و عظمت خداوند، شرایط سخت زندگی، و درخواست کمک از خدا برای رفع مشکلات میپردازد. همچنین، به موضوعاتی مانند فقر، ظلم، و امید به بهبودی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مضامین مانند فقر و ظلم ممکن است برای گروههای سنی پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۲۲۵ - طلب ادرار و راتبه از مخدوم برای یک نفر از شاگردان خود کند
ای خداوندی که از روی تفاخر بندهوار
نعل اسبت اختران در گوش نه گردون کنند
آفتاب رای و ابر دست گوهربار تو
آز را از بینیازی جاودان قارون کنند
لمعهٔ رخسار جاه و عکس اشک دشمنت
کهربا را چون عقیق از خاصیت گلگون کنند
بنده را شاگرد خوارزمی است شیطان هیکلی
کان چنان هیکل نه در کوه و نه در هامون کنند
معدهای دارد که سیری را درو امید نیست
در علاج جوع کلبی کوه اگر معجون کنند
از نهیب او نهنگان رخت بر خشکی کشند
گر شیاطین صورت امعاش بر جیحون کنند
یک دم ار خالی شود حلقش که زهرش باد و مار
راست چون دیوی بود کش انکژه در ... کنند
از شره گویی همی حلوای صابونی خورد
گر خمیر نان او خود جمله از صابون کنند
حاش لله گر بماند یک مه دیگر به مرو
آه و واویلا که تا این چند مسکین چون کنند
کز نهیب معدهٔ او هر شبی تا بامداد
اهل شهر و روستا بر نان همی افسون کنند
مخت سوب و بکند او که از بیخم بکند
طبع موزونم همی زاندیشه ناموزون کنند
صاحبا یارب جزایت خیر بادا خیر کن
کندرین موسم بسی خیرات گوناگون کنند
یا غلامی چند را از روی حسبت بر گمار
تا شبیخون آورند و دفع این ملعون کنند
یا بکش این کافر زن روسبی را آشکار
پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند
یا بگو زان پیش کز عالم برآرد قحط کل
تا به سیلی از حدود عالمش بیرون کنند
یا بفرما اهل دیوان را که تا من بنده را
زانچه مجری دارم اجرا یکنفر افزون کنند
نعل اسبت اختران در گوش نه گردون کنند
آفتاب رای و ابر دست گوهربار تو
آز را از بینیازی جاودان قارون کنند
لمعهٔ رخسار جاه و عکس اشک دشمنت
کهربا را چون عقیق از خاصیت گلگون کنند
بنده را شاگرد خوارزمی است شیطان هیکلی
کان چنان هیکل نه در کوه و نه در هامون کنند
معدهای دارد که سیری را درو امید نیست
در علاج جوع کلبی کوه اگر معجون کنند
از نهیب او نهنگان رخت بر خشکی کشند
گر شیاطین صورت امعاش بر جیحون کنند
یک دم ار خالی شود حلقش که زهرش باد و مار
راست چون دیوی بود کش انکژه در ... کنند
از شره گویی همی حلوای صابونی خورد
گر خمیر نان او خود جمله از صابون کنند
حاش لله گر بماند یک مه دیگر به مرو
آه و واویلا که تا این چند مسکین چون کنند
کز نهیب معدهٔ او هر شبی تا بامداد
اهل شهر و روستا بر نان همی افسون کنند
مخت سوب و بکند او که از بیخم بکند
طبع موزونم همی زاندیشه ناموزون کنند
صاحبا یارب جزایت خیر بادا خیر کن
کندرین موسم بسی خیرات گوناگون کنند
یا غلامی چند را از روی حسبت بر گمار
تا شبیخون آورند و دفع این ملعون کنند
یا بکش این کافر زن روسبی را آشکار
پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند
یا بگو زان پیش کز عالم برآرد قحط کل
تا به سیلی از حدود عالمش بیرون کنند
یا بفرما اهل دیوان را که تا من بنده را
زانچه مجری دارم اجرا یکنفر افزون کنند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۶
۱۰۴۹
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴ - در حبس مجدالذین ابوالحسن عمرانی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶ - شراب خواهد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.