هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی سخن می‌گوید و از حال و هوای عاشقانه و احساسات عمیق خود می‌نالد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دلش صحبت می‌کند و از دیگران می‌خواهد که به او قدحی شراب بدهند تا دلش به سوی آسمان پرواز کند. در نهایت، شاعر از سخن گفتن بیش از حد خودداری می‌کند و اعلام می‌کند که دل و جانش فدای معشوق است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۸

هَله ای کیا، نَفَسی بیا
دَرِ عیش را سَره بَرگُشا

این فُلان چه شُد؟ آن فُلان چه شُد؟
نَبُوَد مرا سَرِ ماجَرا

نَهِلَد کسی سَرِ زُلفِ او
نَرَهَد دلی زِ چُنین لِقا

نکُند کسی زِ خوشی سَفَر
نَرَوَد کسی زِ چُنین سَرا

بِهِل این همه، بِدِه آن قَدَح
که شَنیده‌اَم، کَرَمِ شما

قَدَحی که آن، پَرِ دل شود
بِپَرَد دِلَم به سویِ سَما

خَمُش این نَفَس، دَمِ دل مَزَن
که فِدایِ تو، دل و جانِ ما
وزن: متفاعلن متفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.