هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و ارتباط عمیق خود با معشوق و جهان هستی سخن می‌گوید. او از قدرت عشق، روح‌پروری، و تأثیر آن بر طبیعت و جهان صحبت می‌کند. همچنین، شاعر از جایگاه رفیع خود در عالم هستی و ارتباطش با عرش الهی یاد می‌کند. در پایان، شمس تبریز به عنوان نماد عشق و روشنایی مورد ستایش قرار می‌گیرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۹

دلْ بَرِ ما شُده‌ست دِلْبرِ ما
گُلِ ما بی‌حَد است و شِکَّرِ ما

ما همیشه میانِ گُل شِکَریم
زان دِل ما قَوی‌ست در بَرِ ما

زَهره دارد حوادثِ طَبَعی
که بِگَردد به گِردِ لشکرِ ما؟

ما به پَر می‌پَریم سویِ فَلَک
زان که عَرشی‌ست اصلِ جوهرِ ما

ساکنانِ فَلَک بَخور کنند
از صِفاتِ خوشِ مُعَنْبَرِ ما

همه نسرین و اَرغَوان و گُل است
بر زمینْ شاهراهِ کشورِ ما

نه بِخَندد نه بِشْکُفد عالَم
بی نَسیمِ دَمِ مُنَوَّرِ ما

ذَرّه‌هایِ هوا پَذیرد روح
از دَمِ عشقِ روحْ پَروَرِ ما

گوش‌ها گشته‌اند مَحرمِ غَیب
از زبان و دلِ سُخَن وَرِ ما

شَمسِ تبریز ابرسوز شُده ست
سایه‌اَش کَم مَباد از سَرِ ما
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.