۳۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۱

ای خوابْ به جانِ تو زحمت بِبَری امشب
وَزْ بَهرِ خدا زین جا اَنْدرگُذَری اِمشَب

هر جا که بِپریّ تو ویران شود آن مجلس
ای خواب در این مجلس تا درنپری امشب

امشب به جمال او پرورده شود دیده
ای چشم ز بی‌خوابی تا غم نخوری امشب

و اللیل اذا یَغشی ای خواب برو حاشا
تا از دل بیداران صد تُحفه بری امشب

گَرْ خَلق همه خُفتند ای دل تو بِحَمداللّه
گَر دوش نمی‌خُفتی اِمشَب بَتَری امشب

با ماه که هَمْخُویمْ تا روزْ سُخَن گویم
کای مونس مُشتاقانْ صاحب نَظَری امشب

شد ماهْ گواهِ مَنْ اِستاره سِپاه من
وَزْ ناوک استاره اِی مَه سِپَری امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.