۳۷۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۳

مَجْلِسی خوش کُن از آن دو پاره چوب
عود را دَرسوز و بَربَط را بِکوب

این نَنالَد تا نکوبی بر رَگَش
وان دِگَر در نَفی و در سوزست خوب

مَجْلِسی پُرگرد بر خاشاکِ فکر
خیز ای فَرّاشْ فَرشِ جانْ بِروب

تا نسوزی بویْ نَدْهَد آن بَخور
تا نکوبی نَفْع نَدْهَد این حُبوب

نَیِّرِ اَعْظَم بدان شُد آفتاب
کو در آتشْ خانه دارد بی‌لُغوب

ماه از آن پیک و مُحاسِب می‌شود
کو نیاساید زِ سَیْران و رُکوب

عودِ خَلْقانند این پیغَمْبَران
تا رَسَدْشان بویِ عَلّامُ الغُیوب

گَر به بو قانِع نه‌یی تو، هم بِسوز
تا که مَعْدن گردی ای کانِ عُیوب

چون بِسوزی، پُر شود چَرخ از بَخور
چون بِسوزد دل، رَسَد وَحْیُ القُلوب

حَد ندارد این سُخَن، کوتاه کُن
گر چه جانِ گُلْسِتان آمد جَنوب

صاحِبَ الْعُودَیْنِ لا تُهْمِلْهُما
حَرِّقَنْ ذا حَرِّکَنْ ذا لِلْکُرُوب

مَنْ یَلِجْ بین السکاری لا یفق
مَنْ یَذُقْ مِنْ راحِ رُوْح لا یَتُوب

اِغْتَنِمْ بِالرّاحِ عَجِّلْ وَ اسْتعِدَ
مِنْ خُمارِ دُونَهُ شَقُّ الجُیوب

اَیْنَ تَنْجو؟ اِنَّ سُلْطانَ الهَوی
جاذِبُ العُشّاقَ، جَبّارُ طَلُوب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.