هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از دو عنصر عود (بخور) و بربط (ساز موسیقی) به عنوان نمادهایی برای بیان مفاهیم عرفانی و معنوی استفاده میکند. شعر به اهمیت سوزاندن عود برای ایجاد بوی خوش و نواختن بربط برای ایجاد موسیقی اشاره میکند و این اعمال را به عنوان راهی برای رسیدن به حالات معنوی و روحانی توصیف میکند. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند تلاش، سوزش درونی، و رسیدن به حقیقت اشاره دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۳
مَجْلِسی خوش کُن از آن دو پاره چوب
عود را دَرسوز و بَربَط را بِکوب
این نَنالَد تا نکوبی بر رَگَش
وان دِگَر در نَفی و در سوزست خوب
مَجْلِسی پُرگرد بر خاشاکِ فکر
خیز ای فَرّاشْ فَرشِ جانْ بِروب
تا نسوزی بویْ نَدْهَد آن بَخور
تا نکوبی نَفْع نَدْهَد این حُبوب
نَیِّرِ اَعْظَم بدان شُد آفتاب
کو در آتشْ خانه دارد بیلُغوب
ماه از آن پیک و مُحاسِب میشود
کو نیاساید زِ سَیْران و رُکوب
عودِ خَلْقانند این پیغَمْبَران
تا رَسَدْشان بویِ عَلّامُ الغُیوب
گَر به بو قانِع نهیی تو، هم بِسوز
تا که مَعْدن گردی ای کانِ عُیوب
چون بِسوزی، پُر شود چَرخ از بَخور
چون بِسوزد دل، رَسَد وَحْیُ القُلوب
حَد ندارد این سُخَن، کوتاه کُن
گر چه جانِ گُلْسِتان آمد جَنوب
صاحِبَ الْعُودَیْنِ لا تُهْمِلْهُما
حَرِّقَنْ ذا حَرِّکَنْ ذا لِلْکُرُوب
مَنْ یَلِجْ بین السکاری لا یفق
مَنْ یَذُقْ مِنْ راحِ رُوْح لا یَتُوب
اِغْتَنِمْ بِالرّاحِ عَجِّلْ وَ اسْتعِدَ
مِنْ خُمارِ دُونَهُ شَقُّ الجُیوب
اَیْنَ تَنْجو؟ اِنَّ سُلْطانَ الهَوی
جاذِبُ العُشّاقَ، جَبّارُ طَلُوب
عود را دَرسوز و بَربَط را بِکوب
این نَنالَد تا نکوبی بر رَگَش
وان دِگَر در نَفی و در سوزست خوب
مَجْلِسی پُرگرد بر خاشاکِ فکر
خیز ای فَرّاشْ فَرشِ جانْ بِروب
تا نسوزی بویْ نَدْهَد آن بَخور
تا نکوبی نَفْع نَدْهَد این حُبوب
نَیِّرِ اَعْظَم بدان شُد آفتاب
کو در آتشْ خانه دارد بیلُغوب
ماه از آن پیک و مُحاسِب میشود
کو نیاساید زِ سَیْران و رُکوب
عودِ خَلْقانند این پیغَمْبَران
تا رَسَدْشان بویِ عَلّامُ الغُیوب
گَر به بو قانِع نهیی تو، هم بِسوز
تا که مَعْدن گردی ای کانِ عُیوب
چون بِسوزی، پُر شود چَرخ از بَخور
چون بِسوزد دل، رَسَد وَحْیُ القُلوب
حَد ندارد این سُخَن، کوتاه کُن
گر چه جانِ گُلْسِتان آمد جَنوب
صاحِبَ الْعُودَیْنِ لا تُهْمِلْهُما
حَرِّقَنْ ذا حَرِّکَنْ ذا لِلْکُرُوب
مَنْ یَلِجْ بین السکاری لا یفق
مَنْ یَذُقْ مِنْ راحِ رُوْح لا یَتُوب
اِغْتَنِمْ بِالرّاحِ عَجِّلْ وَ اسْتعِدَ
مِنْ خُمارِ دُونَهُ شَقُّ الجُیوب
اَیْنَ تَنْجو؟ اِنَّ سُلْطانَ الهَوی
جاذِبُ العُشّاقَ، جَبّارُ طَلُوب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.