هوش مصنوعی:
این شعر از اختر شاعری است که در آن شاعر از زیبایی شب و ستارگان سخن میگوید و به توصیف لحظات شاد و عاشقانهاش میپردازد. او از وصلت، شراب، گل و موسیقی یاد میکند و به دشمنان و موانع زندگی خود اشاره میکند که اکنون ضعیف و بیاثر شدهاند. شاعر از عشق و شادی سخن میگوید و به آیندهای روشن امیدوار است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به شراب و وصلت ممکن است برای مخاطبان جوانتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۵
آواز داد اَخْتَر بَسْ روشن است امشب
گفتم سِتارگان را مَهْ با من است امشب
بَررو به بامِ بالا، از بَهرِ اَلصَّلا را
گُل چیدن است امشب، میْ خوردن است امشب
تا روزْ دِلْبَرِ ما، اَندَر بَرست چون دل
دَستَش به مِهرْ ما را در گردن است امشب
تا روزْ زَنگیان را با روم دار و گیراست
تا روزْ چَنگیان را، تَنْتَن تَن است امشب
تا روزْ ساغَرِ می، در گَردش است و بَخشش
تا روزْ گُل به خَلْوَت، با سوسن است امشب
امشب شرابِ وُصلَت، بر خاص و عام ریزَم
شادیِّ آن که ماهَت، بر روزَن است امشب
داوودوار ما را، آهنْ چو موم گردد
کاهَن رُباست دِلْبَر، دلْ آهن است امشب
بُگْشایْ دستِ دل را، تا پایِ عشق کوبَد
کان زارِ تَرس دیده، در مَأمَن است امشب
بر رویِ چون زَرِ من، ای بَختْ بوسه میدِهْ
کاین زَرِّ گازدیده، در مَعْدن است امشب
آن کو به مَکْر و دانش، میبَست راهِ ما را
پالانِ خَر بَر و نِهْ، کو کودن است امشب
شمشیِر آبْدارَش، پوسیده است و چوبین
وان نیزهً درازش، چون سوزن است امشب
خَرگاهِ عنکبوت است، آن قَلْعهً حَصینَش
بَرگُسْتوان و خودش، چون روغن است امشب
خاموش کُن که طامِع، اَلْکَن بُوَد همیشه
با او چه بَحث داری؟ کو اَلْکَن است امشب
گفتم سِتارگان را مَهْ با من است امشب
بَررو به بامِ بالا، از بَهرِ اَلصَّلا را
گُل چیدن است امشب، میْ خوردن است امشب
تا روزْ دِلْبَرِ ما، اَندَر بَرست چون دل
دَستَش به مِهرْ ما را در گردن است امشب
تا روزْ زَنگیان را با روم دار و گیراست
تا روزْ چَنگیان را، تَنْتَن تَن است امشب
تا روزْ ساغَرِ می، در گَردش است و بَخشش
تا روزْ گُل به خَلْوَت، با سوسن است امشب
امشب شرابِ وُصلَت، بر خاص و عام ریزَم
شادیِّ آن که ماهَت، بر روزَن است امشب
داوودوار ما را، آهنْ چو موم گردد
کاهَن رُباست دِلْبَر، دلْ آهن است امشب
بُگْشایْ دستِ دل را، تا پایِ عشق کوبَد
کان زارِ تَرس دیده، در مَأمَن است امشب
بر رویِ چون زَرِ من، ای بَختْ بوسه میدِهْ
کاین زَرِّ گازدیده، در مَعْدن است امشب
آن کو به مَکْر و دانش، میبَست راهِ ما را
پالانِ خَر بَر و نِهْ، کو کودن است امشب
شمشیِر آبْدارَش، پوسیده است و چوبین
وان نیزهً درازش، چون سوزن است امشب
خَرگاهِ عنکبوت است، آن قَلْعهً حَصینَش
بَرگُسْتوان و خودش، چون روغن است امشب
خاموش کُن که طامِع، اَلْکَن بُوَد همیشه
با او چه بَحث داری؟ کو اَلْکَن است امشب
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.