هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و شیدایی سخن میگوید. او از عشق به عنوان آتشی که خاموش نمیشود و از شراب عشق که جان و تن را مست و خراب میکند، یاد میکند. شاعر همچنین از خورشیدرویی به نام شمس دین تبریزی یاد میکند که دلها را مانند ابر به دنبال خود میکشاند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده مانند شراب و آتش، ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۰
بازآمد آن مَهی که نَدیدَش فَلَک به خواب
آوَرْد آتشی که نمیرد به هیچ آب
بِنْگَر به خانهً تَن و بِنْگَر به جانِ من
از جامِ عشقِ او شُده این مَست و آن خراب
میرِ شرابخانه چو شُد با دِلَم حَریف
خونَم شراب گشت زِ عشق و دِلَم کباب
چون دیده پُر شود زِ خیالَش نِدا رَسَد
اَحْسَنْت ای پیاله و شاباش ای شراب
دریایِ عشق را دلِ من دید ناگهان
از من بِجَست در وِی و گفتا مرا بیاب
خورشیدِرویِ مَفْخَرِ تبریز شَمسِ دین
اَنْدَر پِیاَش دوان شُده دلهایِ چون سَحاب
آوَرْد آتشی که نمیرد به هیچ آب
بِنْگَر به خانهً تَن و بِنْگَر به جانِ من
از جامِ عشقِ او شُده این مَست و آن خراب
میرِ شرابخانه چو شُد با دِلَم حَریف
خونَم شراب گشت زِ عشق و دِلَم کباب
چون دیده پُر شود زِ خیالَش نِدا رَسَد
اَحْسَنْت ای پیاله و شاباش ای شراب
دریایِ عشق را دلِ من دید ناگهان
از من بِجَست در وِی و گفتا مرا بیاب
خورشیدِرویِ مَفْخَرِ تبریز شَمسِ دین
اَنْدَر پِیاَش دوان شُده دلهایِ چون سَحاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.