۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۱

زشت کسی کو نشُد مَسخره یارِ خوب
دست نِگَر پا نِگَر، دست بِزَن پا بِکوب

مَسخره باد گشت هر چه درخت است و کِشت
وانچه کَشَد سَر زِ باد، خار بُوَد خُشک و چوب

هر چه زِ اَجْزایِ تو، رو نَنَهد سَر کَشَد
پایْ بِزَن بر سَرَش، هین سَر و پایَش بِکوب

چون که نخواهی رَهید، از دَمِ هر گول گیر
خاکِ کسی شو کَزو، چاره ندارد قُلوب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.