هوش مصنوعی:
این متن شعری است که مخاطب را به بیداری و تلاش در شب تشویق میکند و از خوابیدن در شب به دلیل ارزشمندی زمان و اهمیت استفاده از آن برای عشق و دوستی و رسیدن به اهداف زندگی سخن میگوید. شاعر از مخاطب میخواهد که شب را برای عشق و یار خود بیدار بماند و از فرصتهای شبانه برای رسیدن به خواستههایش استفاده کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و رنجوری شبانه ممکن است برای سنین پایین ترسآور یا نامناسب باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۳۱۲
به جانِ تو که مَرو از میانِ کار، مَخُسب
زِ عُمر یک شب کَم گیر و زنده دار، مَخُسب
هزار شبْ تو برایِ هوایِ خود خُفتی
یکی شبی چه شود از برایِ یار، مَخُسب
برایِ یارِ لَطیفی که شب نمیخُسبَد
موافِقَت کُن و دل را بِدو سِپار، مَخُسب
بِتَرس ازان شبِ رَنجوریی که تو تا روز
فَغان و یارَب و یارَب کُنی، بِزار، مَخُسب
شبی که مرگ بیاید قُنُق گَرَک گوید
به حَقِّ تَلْخیِ آن شب که رَه سِپار، مَخُسب
ازان زَلازِل هیبَت که سنگْ آب شود
اگر تو سنگ نهیی، آن به یاد آر، مَخُسب
اگرچه زَنگیِ شبْ سَخت ساقییی چُست است
مَگیر جامِ وِیْ و ترس ازان خُمار، مَخُسب
خدایْ گفت که شبْ دوستان نمیخُسبَند
اگر خَجِل شدهیی زین و شَرمسار، مَخُسب
بِتَرس از آن شبِ سختِ عَظیمِ بیزِنهار
ذخیره ساز شبی را و زینهار، مَخُسب
شَنیدهیی که مِهان کامها به شب یابَند
برایِ عشقِ شَهَنشاهِ کامیار، مَخُسب
چو مَغزْ خُشک شود، تازهمَغزیات بَخشَد
که جُمله مَغز شوی ای امیدوار، مَخُسب
هزار بارت گفتم خَموش و سودت نیست
یکی بیار و عِوَض گیر صد هزار، مَخُسب
زِ عُمر یک شب کَم گیر و زنده دار، مَخُسب
هزار شبْ تو برایِ هوایِ خود خُفتی
یکی شبی چه شود از برایِ یار، مَخُسب
برایِ یارِ لَطیفی که شب نمیخُسبَد
موافِقَت کُن و دل را بِدو سِپار، مَخُسب
بِتَرس ازان شبِ رَنجوریی که تو تا روز
فَغان و یارَب و یارَب کُنی، بِزار، مَخُسب
شبی که مرگ بیاید قُنُق گَرَک گوید
به حَقِّ تَلْخیِ آن شب که رَه سِپار، مَخُسب
ازان زَلازِل هیبَت که سنگْ آب شود
اگر تو سنگ نهیی، آن به یاد آر، مَخُسب
اگرچه زَنگیِ شبْ سَخت ساقییی چُست است
مَگیر جامِ وِیْ و ترس ازان خُمار، مَخُسب
خدایْ گفت که شبْ دوستان نمیخُسبَند
اگر خَجِل شدهیی زین و شَرمسار، مَخُسب
بِتَرس از آن شبِ سختِ عَظیمِ بیزِنهار
ذخیره ساز شبی را و زینهار، مَخُسب
شَنیدهیی که مِهان کامها به شب یابَند
برایِ عشقِ شَهَنشاهِ کامیار، مَخُسب
چو مَغزْ خُشک شود، تازهمَغزیات بَخشَد
که جُمله مَغز شوی ای امیدوار، مَخُسب
هزار بارت گفتم خَموش و سودت نیست
یکی بیار و عِوَض گیر صد هزار، مَخُسب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.