هوش مصنوعی:
این متن به توصیف زیباییها و اسرار شب میپردازد و شب را به عنوان زمان آرامش، تفکر و تماشای غیبی معرفی میکند. شاعر از شب به عنوان زمانی یاد میکند که دلها پاک و جانها نورانی میشوند و شب را برتر از روز میداند. همچنین، شب را زمان رهایی از دغدغههای روزمره و کسب معنویت میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۱۶
چونک دَرآییم به غوغایِ شب
گَرد بَرآریم زِ دریایِ شب
خوابْ نخواهد، بِگُریزد زِ خواب
آنکِ بدیدست تماشایِ شب
بَس دلِ پُرنور و بَسی جانِ پاک
مُشْتَغِل و بَنده و مولای شب
شَب تُتُقِ شاهِدِ غَیبی بُوَد
روزْ کجا باشد هَمتایِ شب؟
پیشِ تو شب هست چو دیگِ سیاه
چون نَچَشیدی تو زِ حَلْوایِ شب
دستِ مرا بَستْ شب از کَسْب و کار
تا به سَحَر دستِ من و پایِ شب
راهْ درازست بِرانیم تیز
ما به درازا و به پَهنایِ شب
روز اگر مَکْسَب و سوداگریست
ذوقِ دِگَر دارد سودایِ شب
مَفْخَرِ تبریز توی شَمسِ دین
حَسرتِ روزیّ و تَمنّایِ شب
گَرد بَرآریم زِ دریایِ شب
خوابْ نخواهد، بِگُریزد زِ خواب
آنکِ بدیدست تماشایِ شب
بَس دلِ پُرنور و بَسی جانِ پاک
مُشْتَغِل و بَنده و مولای شب
شَب تُتُقِ شاهِدِ غَیبی بُوَد
روزْ کجا باشد هَمتایِ شب؟
پیشِ تو شب هست چو دیگِ سیاه
چون نَچَشیدی تو زِ حَلْوایِ شب
دستِ مرا بَستْ شب از کَسْب و کار
تا به سَحَر دستِ من و پایِ شب
راهْ درازست بِرانیم تیز
ما به درازا و به پَهنایِ شب
روز اگر مَکْسَب و سوداگریست
ذوقِ دِگَر دارد سودایِ شب
مَفْخَرِ تبریز توی شَمسِ دین
حَسرتِ روزیّ و تَمنّایِ شب
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.