هوش مصنوعی: این متن به بیان تفاوت‌های بین حالت‌های «با خودی» و «بی‌خودی» می‌پردازد. در حالت «با خودی»، فرد دچار رنج، غم و محدودیت‌های روحی است، اما در حالت «بی‌خودی»، به آرامش، آزادی و نزدیکی به یار (معشوق یا خدا) دست می‌یابد. متن تأکید می‌کند که برای رسیدن به آرامش و مراد، باید از طلب و جست‌و‌جو دست برداشت و به عشق بی‌قرار و بی‌مراد روی آورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲۳

آن نَفَسی که باخودی، یارْ چو خار آیَدَت
وان نَفَسی که بیخودی، یارْ چه کار آیَدَت

آن نَفَسی که باخودی، خودْ تو شکارِ پَشِّه‌ای
وان نَفَسی که بیخودی، پیلْ شکار آیَدَت

آن نَفَسی که باخودی، بسته ابرِ غُصّه‌ای
وان نَفَسی که بیخودی، مَهْ به کنار آیَدَت

آن نَفَسی که باخودی، یارْ کِناره می‌کُند
وان نَفَسی که بیخودی، باده یار آیَدَت

آن نَفَسی که باخودی، هَمچو خَزان فَسُرده‌ای
وان نَفَسی که بیخودی، دِیْ چو بهار آیَدَت

جُمله بی‌قَراریَت از طَلبِ قَرارِ توست
طالِبِ بی‌قَرار شو، تا که قَرار آیَدَت

جُمله ناگُوارِشَت از طَلَبِ گوارش است
ترک گوارش ارْ کنی، زَهرْ گُوار آیَدَت

جُمله بی‌مُراَدیت از طَلَبِ مُرادِ توست
وَرْ نَه همه مُرادها، هَمچو نِثار آیَدَت

عاشقِ جورِ یار شو، عاشقِ مِهرِ یار نی
تا که نِگارِ نازگَر، عاشقِ زار آیَدَت

خُسروِ شرقْ شَمسِ دین، از تبریز چون رَسَد
از مَهْ و از سِتاره‌ها وَاللّه عار آیَدَت
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.