هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق و رنجهای عاطفی سخن میگوید. شاعر از آتش دل، خوابهای پریشان، و احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میگوید. او از رنجهای روحی و عاطفی خود مینالد و احساس میکند که در این عشق، همه چیز را از دست داده است. همچنین، شاعر از مفاهیمی مانند فنا، خیانت، و رنجهای روحی استفاده میکند تا احساسات خود را بیان کند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیمی مانند خیانت و رنجهای روحی نیاز به بلوغ فکری و تجربههای زندگی دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۳۴۰
دِگَربار این دِلَم آتش گرفتست
رَها کُن تا بگیرد، خوش گرفتست
بِسوز ای دل دَر این بَرق و مَزَن دَم
که عَقلَم ابرِ سوداوَش گرفتست
دِگَربار این دِلَم خوابی بِدیدست
که خونِ دل همه مَفْرَش گرفتست
چو سایه، کُل فَنا گردم اَزیرا
جهانْ خورشیدِ لشکرکَش گرفتست
دِلَم هر شَب به دُزدیّ و خیانَت
زِ لَعْلِ یارِ سُلطان وَش گرفتست
کجا پنهان شود دُزدیِّ دُزدی
که مالِ خَصْم زیرِ کَش گرفتست
بَسی جان که هَمیپَرَّد زِ قالَب
ولی پایَش حریفِ کَش گرفتست
زِ ذوقِ زَخمِ تیرش این دلِ من
به دندانْ گوشه تَرکَش گرفتست
رَها کُن تا بگیرد، خوش گرفتست
بِسوز ای دل دَر این بَرق و مَزَن دَم
که عَقلَم ابرِ سوداوَش گرفتست
دِگَربار این دِلَم خوابی بِدیدست
که خونِ دل همه مَفْرَش گرفتست
چو سایه، کُل فَنا گردم اَزیرا
جهانْ خورشیدِ لشکرکَش گرفتست
دِلَم هر شَب به دُزدیّ و خیانَت
زِ لَعْلِ یارِ سُلطان وَش گرفتست
کجا پنهان شود دُزدیِّ دُزدی
که مالِ خَصْم زیرِ کَش گرفتست
بَسی جان که هَمیپَرَّد زِ قالَب
ولی پایَش حریفِ کَش گرفتست
زِ ذوقِ زَخمِ تیرش این دلِ من
به دندانْ گوشه تَرکَش گرفتست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.