هوش مصنوعی:
این متن بیانگر عشق و بیقراری شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از سوزش درونی خود و درد ناشی از جدایی سخن میگوید و از معشوق میخواهد که از خارهای زندگی دوری کند و به سوی زیبایی و بهار روی آورد. در نهایت، شاعر از شمسالدین تبریزی به عنوان نماد بهار و زیبایی یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۴۷
قرار زندگانی آن نگارست
کَز او آن بیقَراریْ بَرقَرارست
مرا سودایِ تو دامَن گرفتهست
که این سودا نه آن سودایِ پارست
مَنَم سوزان در آتشهایِ نو نو
مرا با یارَکان اکنون چه کارست؟
هَمینالَد درون از بیقَراری
بدان مانَد که آن جانِ نِگارست
چو از یاری تو را جانْ خسته گردد
نمیداند که اَنْدَر جانْش خارست
تو دَر جوییّ و خارَت میخَراشَد
نمیدانی که خاری در سرا رست
گُریزان شو از آن خار و به گُل رو
که شَمسُ الدّینِ تبریزی بهارست
کَز او آن بیقَراریْ بَرقَرارست
مرا سودایِ تو دامَن گرفتهست
که این سودا نه آن سودایِ پارست
مَنَم سوزان در آتشهایِ نو نو
مرا با یارَکان اکنون چه کارست؟
هَمینالَد درون از بیقَراری
بدان مانَد که آن جانِ نِگارست
چو از یاری تو را جانْ خسته گردد
نمیداند که اَنْدَر جانْش خارست
تو دَر جوییّ و خارَت میخَراشَد
نمیدانی که خاری در سرا رست
گُریزان شو از آن خار و به گُل رو
که شَمسُ الدّینِ تبریزی بهارست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.