هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان حالات عاشقانه و عرفانی می‌پردازد. شاعر از دل ناآرام و مضطرب سخن می‌گوید که مانند دولاب خراب است و همیشه در حال تغییر و تحول است. او از رابطه‌ی سایه و خورشید به عنوان نمادی از عشق و وابستگی یاد می‌کند و اشاره می‌کند که سایه هرگز نمی‌تواند از خورشید جدا شود. همچنین، شاعر به ماه و تغییرات آن اشاره می‌کند و از فراق و عذاب ناشی از آن سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به خنده‌ی زید و مرگ خندان او اشاره می‌کند که نشان‌دهنده‌ی پذیرش سرنوشت و خوشبختی است. شاعر در پایان توصیه می‌کند که سکوت پیشه کنیم، زیرا سوال و جواب‌های بی‌پایان می‌توانند آفت بصیرت باشند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۹

دَرین جو دلْ چو دولابِ خراب است
که هر سویی که گردد پیشش آب است

وَگَر تو پُشتْ سویِ آب داری
به پیشِ روتْ آب اَنْدَر شِتاب است

چگونه جان بَرَد سایه زِ خورشید؟
که جانِ او به دستِ آفتاب است

اگر سایه کُند گَردن‌درازی
رُخِ خورشیدْ آن دَم در نِقاب است

زِهی خورشید کاین خورشید پیشَش
چو سیماب از خَطَر در اِضْطِراب است

چو سیماب است مَهْ بر کَفِّ مَفْلوج
به جُز یک شب، دِگَر در اِنْسِکاب است

به هر سی شب، دو شب جمع است و لاغَر
دِگَر فُرقَت کَشَد، فُرقَت عذاب است

اگرچه زار گردد، تازه‌روی است
ضَحوکی عاشقان را خوی و داب است

زِیَد خندان، بِمیرَد نیز خندان
که سویِ بَختِ خندانَشْ اِیاب است

خَمُش کُن زانک آفاتِ بصیرت
همیشه از سوال است و جواب است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.