هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و رنج‌های آن می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که با وجود سوزش و درد، ارزشمند و شیرین است. او تأکید می‌کند که فرار از عشق بی‌فایده است و تنها عشق است که می‌تواند انسان را به کمال برساند. همچنین، شاعر به اهمیت صبر و تحمل در برابر مشکلات اشاره می‌کند و از عشق به عنوان راه نجات یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۱

گَر جامِ سِپِهر زَهرپیماست
آن در لبِ عاشقانْ چو حَلْواست

زین واقعه گَر زِ جایْ رفتی
از جایْ بُرو که جایْ این جاست

مَگْریز زِ سوزِ عشق زیرا
جُز آتشِ عشق، دود و سوداست

دودَت نَپَزَد، کُند سیاهَت
در پُختَنَت آتشست کُاسْتاست

پروانه که گِردِ دود گردد
دودآلودست و خام و رُسواست

از خانه و مان به یاد نایَد
آن را که چُنین سَفَر مُهَیّاست

از شهر مگو که در بیابان
موسیست رفیق مَنّ و سَلْواست

صُحبَت چه کُنی؟ که در سَقیمی
هر لحظه طَبیبِ تو مَسیحاست

دلتَنگ خوشَم، که در فَراخی
هر مَسخره را رَهست و گُنجاست

چون خانه دل زِ غَم شود تَنگ
در وِیْ شَهِ دِلْنَواز تنهاست

دلْ تَنگ بُوَد، جز او نگُنجَد
تَنگیّ دِلَم اَمان و غوغاست

دندانِ عَدو زِ تُرْش کُنْدست
پس روتُرُشی رَهاییِ ماست

خاموش که بَحر اگر تُرُش روست
هم مَعدنِ گوهرست و دریاست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.