هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که حتی اگر لبهایش سکوت کنند، قلب و جانش با معشوق در ارتباط هستند. شاعر از جدایی و دوری رنج میبرد و آرزو میکند که معشوق بازگردد. او همچنین به رازداری و وفاداری خود اشاره میکند و از معشوق میخواهد که سکوت کند و به این احساسات عمیق توجه کند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعارههای پیچیده ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۷۳
گَر مینکُند لَبَم بَیانَت
سِرّ میگوید به گوشِ جانَت
گَر لب زِ سلامِ تو خَموش است
بس هم سُخَن است با نَهانَت
تَن از تو هَمیکُند کَرانه
جان بِگْرفته است در میانَت
صورت اَگَرَت چو تیر اَنْداخت
جانَش بِکَشید چون کَمانَت
هَرچ از تو نَهان کند بگوید
در گوشِ ضَمیرِ رازْدانَت
این دَم اگر از میان بُرونی
بازآرَد دل، کَمَرکَشانَت
در باطِن کرده خاصِ خاصَت
در ظاهر کرده اِمْتِحانَت
خامُش که چو در تو این غَم انداخت
بس باشد این کَشِش نشانَت
سِرّ میگوید به گوشِ جانَت
گَر لب زِ سلامِ تو خَموش است
بس هم سُخَن است با نَهانَت
تَن از تو هَمیکُند کَرانه
جان بِگْرفته است در میانَت
صورت اَگَرَت چو تیر اَنْداخت
جانَش بِکَشید چون کَمانَت
هَرچ از تو نَهان کند بگوید
در گوشِ ضَمیرِ رازْدانَت
این دَم اگر از میان بُرونی
بازآرَد دل، کَمَرکَشانَت
در باطِن کرده خاصِ خاصَت
در ظاهر کرده اِمْتِحانَت
خامُش که چو در تو این غَم انداخت
بس باشد این کَشِش نشانَت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.