هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از دوری از معشوق و ارزشهای معنوی در مقابل مادیات سخن میگوید. او از عشق به عنوان یک ارزش والا یاد میکند و دنیای مادی را بیارزش و گذرا میداند. شاعر مخاطب را به سکوت و تفکر دعوت میکند و از او میخواهد به جای دنبال کردن نام و ننگ، به دنبال معنا و حقیقت برود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۸۱
آن رَه که بیامَدَم کُدامست؟
تا بازرَوَم که کار خامست
یک لحظه زِ کویِ یار دوری
در مَذهَبِ عاشقانْ حَرامست
اَنْدَر همه دِهْ اگر کسی هست
وَاللّهْ که اشارتی تمامست
صَعْوه زِ کجا رَهَد که سیمرغ
پابَسته این شِگَرفْ دامست؟
آواره دلا مَیا بدین سو
آن جا بِنِشین که خوش مَقامست
آن نُقل گُزین که جانْ فَزایَست
وان باده طَلَب که باقِوامست
باقی همه بو و نَقْش و رَنگست
باقی همه جنگ و نَنگ و نامست
خاموش کُن و زِ پایْ بِنْشین
چون مَستی و این کِنارِ بامست
تا بازرَوَم که کار خامست
یک لحظه زِ کویِ یار دوری
در مَذهَبِ عاشقانْ حَرامست
اَنْدَر همه دِهْ اگر کسی هست
وَاللّهْ که اشارتی تمامست
صَعْوه زِ کجا رَهَد که سیمرغ
پابَسته این شِگَرفْ دامست؟
آواره دلا مَیا بدین سو
آن جا بِنِشین که خوش مَقامست
آن نُقل گُزین که جانْ فَزایَست
وان باده طَلَب که باقِوامست
باقی همه بو و نَقْش و رَنگست
باقی همه جنگ و نَنگ و نامست
خاموش کُن و زِ پایْ بِنْشین
چون مَستی و این کِنارِ بامست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.