هوش مصنوعی: شاعر در این متن به دنبال چشمه‌ای است که همه را افزایش دهد و دلبری که مرده را آرامش بخشد. او خود را بنده دریای محیط می‌داند که از محیطی برتر است و سنگ و گوهر هر دو از فضل او بخشایش می‌یابند. شاعر به زیبایی و جمال اشاره می‌کند که حتی زاغ نیز از آن بی‌بهره نیست. او معتقد است که صورت ممکن است نقصان پذیرد، اما معنی هرگز کم نمی‌شود و عاشق همیشه در ذوق است. شاعر از بلندی جان سخن می‌گوید، گرچه در قالب آلایش است. در پایان، شمس تبریزی را به عنوان نماد اقبال و روشنایی می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۴

چَشمه‌یی خواهم که از وِیْ جُمله را افزایش است
دِلْبَری خواهم که از وِیْ مُرده را آسایش است

بَندهٔ بَحرِ مُحیطَم کَزْ مُحیطی بَرتَر است
سنگ و گوهر هر دو را از فَضْلِ او بَخشایش است

باغ و طاووسَند هر یک از جَمالَش بانَصیب
زاغ را خالی ندارد گر چه بی‌آرایش است

صورت اَرْ نُقْصان پَذیرد نیست معنی را کمی
عاشقْ اَنْدَر ذوق باشد گر چه در پالایش است

بِنْگَر اَنْدَر جان که هست او از بُلندی بی‌خَبَر
گر چه اَنْدَر قالَبْ او در خانهٔ آلایش است

شَمسِ تبریزی قُدومَت خانهٔ اِقْبال را
صَحْن را اَفْروزِش است و بام را اَنْدایِش است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.