هوش مصنوعی: این شعر از شور و شوق طبیعت و عشق سخن می‌گوید. آفتاب، ستارگان و ماه به عنوان نمادهایی از زیبایی و عظمت طبیعت توصیف شده‌اند. عشق و مستی نیز در این شعر به عنوان موضوعات اصلی مطرح شده‌اند، جایی که عقل در برابر شور عشق پنهان می‌شود و همه چیز به یکپارچگی و وحدت می‌رسد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

غزل شمارهٔ ۳۹۷

آفتابْ امروز بر شَکلِ دِگَر تابان شُده‌ست
در شُعاعَش هَمچو ذَرّه جانِ من رَقْصان شُده‌ست

مُشتری در طالِع است و ماه و زُهره در حُضور
یارِ چوگانْ زُلفِ مَهْ رو میرِ این میدان شُده‌ست

هر قَدَح کَزْ میْ دَهَد گوید بگیر و هوش دار
هُش که دارد؟ عقلْ دارد عقلْ خود پنهان شُده‌ست

بَزمِ سُلطان است این جا هر کِه سُلطانی‌ست نوش
خوانِ رَحْمَت گُستَرید و ساقیِ اِخْوان شُده‌ست

ساقیا پایان رَسیدی عشق را از سَر بگیر
پا چه باشد؟ سَر چه باشد؟ پا و سَر یک سَر شُده‌ست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.