هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از عشق و رابطه‌ی عاشق و معشوق سخن می‌گوید. شاعر از گذر زمان و رسیدن به مرحله‌ای از عشق و وصال صحبت می‌کند که در آن، معشوق مانند آب حیات و عاشق مانند دانه‌ای در خاک است. شاعر به این باور اشاره می‌کند که همه چیز از هیچ به وجود آمده و به همین دلیل، حتی رنج‌ها و سختی‌ها نیز معنادار هستند. در نهایت، شاعر از لطف و مهربانی معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که این لطف، تیزی و سختی‌ها را از بین برده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۹

آخِر ای دِلبَر نه وَقتِ عِشرت انگیزی شُده‌ست؟
آخِر ای کانِ شِکَر وَقتِ شِکَرریزی شُده‌ست

تو چو آبِ زندگانی ما چو دانه زیرِ خاک
وَقتِ آن کَزْ لُطفِ خود با ما دَرآمیزی شُده‌ست

گَر بِپوسَم هَمچو دانه عاقِبَت نَخْلی شَوَم
زان که جُمله چیزها چیزی زِ بی‌چیزی شُده‌ست

زین سپَس با من مَکُن تیزی تو ای شمشیرِ حَق
زان که از لُطفِ تو زاتشْ تُندی و تیزی شُده‌ست

جان کَشیدم پیشِ عشقَش گفت کو چیزی دِگَر؟
گفتم آخِر حالِ جان زین سان زِ بی‌چیزی شُده‌ست

چون حِجابِ چَشمِ دل شُد چَشمِ صورت لاجَرَم
شَمسِ تبریزی حِجابِ شَمسِ تبریزی شُده‌ست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.