هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مخاطب میخواهد تا با نوشیدن شراب، به حالت روحانی و معنوی برسد و از دنیای مادی فاصله بگیرد. شعر به مفاهیمی مانند رهایی از هوش و حواس معمولی، ورود به اسرار معنوی، و تجربههای روحانی اشاره میکند. همچنین، از مخاطب میخواهد تا سکوت پیشه کند و به حالت خموشی برسد تا به صید معنوی دست یابد.
رده سنی:
18+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و حالتهای روحانی ناشی از آن، ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۴۰۴
هَله ای آن کِه بِخوردی سَحَری باده، که نوشَت
هَله پیش آ که بگویم سُخَنِ رازْ به گوشَت
میِ روح آمد نادر، رو از آن هم بِچَش آخِر
که به یک جُرعه بِپَرَّد همه طَرّاری و هوشَت
چو ازین هوش بِرَستی، به مُساقات و به مَستی
دَهَدَت صد هُشِ دیگر، کَرَمِ باده فروشَت
چو در اسرار دَرآیی، کُنَدَت روحْ سَقایی
به فَلَک غُلْغُله اُفْتَد، زِ هیاهوی و خُروشَت
بِسِتان بادۀ دیگر، جُز ازان اَحْمَر و اَصْفَر
کُنَدَت خواجۀ مَعنی، بِرهانَد زِ نُقوشَت
دَهَد آن کانِ مَلاحَت، قَدَحی وَقتِ صَباحَت
بِهْ ازان صد قَدَحِ میْ، که بِخوردی شبِ دوشَت
تو اگر هایْ نگوییّ و اگر هویْ نگویی
همه اَمْوات و جَمادات بِجوشَند زِ جوشَت
چو در آن حَلْقه بِگُنجی، زَبَرِ مَعدن و گَنجی
هَوَسِ کَسْب بِیُفتَد زِ دلِ مَکْسَبه کوشَت
تو کِه از شرِّ اَعادی، به دو صد چاه فُتادی
بِرَهانید به آخِر، کَرَمِ مَظْلَمه پوشَت
همه آهنگِ لِقا کُن، خَمُش و صید رَها کُن
به خَموشیْت مُیَسَّر شود این صیدِ وُحوشَت
تو دَهان را چو بِبَندی، خَمُشی را بِپَسَندی
کَشِش و جَذْبِ نَدیمان، نگُذارَند خَموشَت
هَله پیش آ که بگویم سُخَنِ رازْ به گوشَت
میِ روح آمد نادر، رو از آن هم بِچَش آخِر
که به یک جُرعه بِپَرَّد همه طَرّاری و هوشَت
چو ازین هوش بِرَستی، به مُساقات و به مَستی
دَهَدَت صد هُشِ دیگر، کَرَمِ باده فروشَت
چو در اسرار دَرآیی، کُنَدَت روحْ سَقایی
به فَلَک غُلْغُله اُفْتَد، زِ هیاهوی و خُروشَت
بِسِتان بادۀ دیگر، جُز ازان اَحْمَر و اَصْفَر
کُنَدَت خواجۀ مَعنی، بِرهانَد زِ نُقوشَت
دَهَد آن کانِ مَلاحَت، قَدَحی وَقتِ صَباحَت
بِهْ ازان صد قَدَحِ میْ، که بِخوردی شبِ دوشَت
تو اگر هایْ نگوییّ و اگر هویْ نگویی
همه اَمْوات و جَمادات بِجوشَند زِ جوشَت
چو در آن حَلْقه بِگُنجی، زَبَرِ مَعدن و گَنجی
هَوَسِ کَسْب بِیُفتَد زِ دلِ مَکْسَبه کوشَت
تو کِه از شرِّ اَعادی، به دو صد چاه فُتادی
بِرَهانید به آخِر، کَرَمِ مَظْلَمه پوشَت
همه آهنگِ لِقا کُن، خَمُش و صید رَها کُن
به خَموشیْت مُیَسَّر شود این صیدِ وُحوشَت
تو دَهان را چو بِبَندی، خَمُشی را بِپَسَندی
کَشِش و جَذْبِ نَدیمان، نگُذارَند خَموشَت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.